عقل زن
مادر کودکش را شیر می دهد
و کودک از نور چشم مادر
خواندن و نوشتن می آموزد
وقتی کمی بزرگتر شد
... کیف مادر را خالی می کند
تا بسته سیگاری بخرد
بر استخوان های لاغر
و کم خون مادر راه می رود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود
وقتی برای خودش مردی شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد و می گوید :
و کودک از نور چشم مادر
خواندن و نوشتن می آموزد
وقتی کمی بزرگتر شد
... کیف مادر را خالی می کند
تا بسته سیگاری بخرد
بر استخوان های لاغر
و کم خون مادر راه می رود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود
وقتی برای خودش مردی شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد و می گوید :
عقل زن کامل نیست ...
کسانیکه نمی خوانند
تصور می کنند می داننداگر احساس می کنید این متن ارزش خوانده شدن دارد، لطفاً آنرا انتشار دهید.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 23:53 توسط نسرین
|
آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرين داد